می دانم وقتی بیایی امشب همه بودند به من بگو... گناه من چه بود که اینگونه با تو گره خوردم و به من بگو...
انکار می کنی نبودن هایت را
اما من، نبودن هایت را حس می کنم
با این بغضی که گلویم را سخت فشرده
و بی خبری هایم
و تویی که نیستی
ولی چه فایده که من تو را می خواستم.
و تو بی آنکه نیم نگاهی بیاندازی از دستانم می لغزی و می روی
اینگونه می شکنم و
هیچ وقت التیام نمی یابم؟؟
به کدامین گناه ِ نکرده
منتظرت نشسته ام
و از درون فرو می ریزم؟
نظرات شما عزیزان:
در ضمن لوگو هم نداره--حالا اشكال نداره نمي خوام تبليغ كنم مي خوام كمك كنم....اگه لوگو يا قالب خوب مي خواي من سفارشي رايگان مي سازم...
كلا همين جوري اومدم نظر گذاشتم كه گربه كوره نباشم:::اينم يك نظر خوب___منتظر بودي ديگه
.gif)
تاريخ : سه شنبه 21 آبان 1392 | 13:3 | نويسنده : مرتضی کرمی |