میدانم

  

 می دانم وقتی بیایی
انکار می کنی نبودن هایت را
اما من، نبودن هایت را حس می کنم
با این بغضی که گلویم را سخت فشرده
و بی خبری هایم

و تویی که نیستی

 

امشب همه بودند
ولی چه فایده که من تو را می خواستم.


و تو بی آنکه نیم نگاهی بیاندازی از دستانم می لغزی و می روی

 به من بگو...

گناه من چه بود که اینگونه با تو گره خوردم و
اینگونه می شکنم و
 هیچ وقت التیام نمی یابم؟؟

 

 به من بگو...
به کدامین گناه ِ نکرده
منتظرت نشسته ام
و از درون فرو می ریزم؟
 

 



نظرات شما عزیزان:

Ice queen
ساعت18:53---22 آبان 1392
وبلاگ قشنگي داري ولي قالبت خيلي جالب نيست عزيز
در ضمن لوگو هم نداره--حالا اشكال نداره نمي خوام تبليغ كنم مي خوام كمك كنم....اگه لوگو يا قالب خوب مي خواي من سفارشي رايگان مي سازم...
كلا همين جوري اومدم نظر گذاشتم كه گربه كوره نباشم:::اينم يك نظر خوب___منتظر بودي ديگه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 21 آبان 1392 | 13:3 | نويسنده : مرتضی کرمی |